ســـــــــــــــــــلام
خوبید بچــــه ها؟؟؟
عاغا میشه خواهش کنــــــــــــــــــــم اینقد
تبــــــــــــــــلیغات نذارید توروخــــــــــــــــــــداااااااااااااااا
عاغا ما نمیخوایم بازدیدمون زیاد بشه بس کنید دیــــــــــــــــــگه
سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیــــچ وقتـــ نبود...!!!
خـــــــ×ـــــــــدا...!!!!!
آســـــــــــــــمانتــــــــــــ چــــــــه مــــــــــــــزه ايـــــــــــــــست ؟؟؟؟
خــــســـــــــته شــــــــــــدم از بــــــــس زميـــــــــــــــن خــــــــوردم!!!!!!!!
این روز ها دلم میخواهد به همه بی دلیل لبخند بزنم ....
تنهایی به سینما بروم و تمام فیلم را بخوابم
روی برگ های خشک پاییزی بپرم و با صدای بلند بخندم .....
خودم را به یک کافی شاپ دعوت کنم
برای خودم قهوه سفارش بدهم
وبعد هم از تلخی آن را نخورم .......
در یک پیاده روی طولانی قدم بزنم
و سنگفرش هایش را بشمارم
بدون فکر کردن به هیچ چیزی
و فقط سکوت کنم و سکوت .......
خسته شده ام از حرف زدن .
چه سود وقتی یک کلمه میگویم صد ها کلمه
در رد گفته هایم روبرویمفریاد میکشند؟؟
دلم میخواهد برای خودم باشم ......
میخواهم از این به بعد هر کس هر چیز گفت
در جوابش با لبخند بگویم:
همین طور است که تو میگویی ...
و بعد هم بی تفاوت رد شوم و فراموشکنم آنچه را که گفته.
خسته شدم از این همه تنش .....
از این همه مخالفت با حرفهایم ......
از این همه مقاومت بی فایده در برابر
خواسته های نامعقول دیگران .......
از این به بعد این منم که همیشه کوتاه می آیم
تا اطلاع ثانوی هر دفعه نوبت من است ........
مرا صرف کن
صرف کن مرا...
تا ببینی چند بخش شده ام !
تا ببینی
چگونه واج هایم ،
چگونه واژه هایم ،
مانده اند هاج و واج !
صرف کن مرا ...
تا بدانی
بر روی آمالم ،
بر انتظاراتم ،
چه مــــدی کشیده شده است !
صرف کن مرا ...
تا بخوانی...
بر زخم هایم ،
بر درد هایم ،
مُهر تشدید است !
صرف کن مرا ...
تا بفهمی
بر روی تمام بغض هایم ،
همه ی فریادهایم ،
ساکن است .
آری ؛
مرا صرف کن ...
صرف کن و مپرس
که چرا امتداد خاطراتت
نقطه چین است...؟!
این روز ها دلم میخواهد به همه بی دلیل لبخند بزنم ....
تنهایی به سینما بروم و تمام فیلم را بخوابم
روی برگ های خشک پاییزی بپرم و با صدای بلند بخندم .....
خودم را به یک کافی شاپ دعوت کنم
برای خودم قهوه سفارش بدهم
وبعد هم از تلخی آن را نخورم .......
در یک پیاده روی طولانی قدم بزنم
و سنگفرش هایش را بشمارم
بدون فکر کردن به هیچ چیزی
و فقط سکوت کنم و سکوت .......
خسته شده ام از حرف زدن .
چه سود وقتی یک کلمه میگویم صد ها کلمه
در رد گفته هایم روبرویمفریاد میکشند؟؟
دلم میخواهد برای خودم باشم ......
میخواهم از این به بعد هر کس هر چیز گفت
در جوابش با لبخند بگویم:
همین طور است که تو میگویی ...
و بعد هم بی تفاوت رد شوم و فراموشکنمآنچه را که گفته.
خسته شدم از این همه تنش .....
از این همه مخالفت با حرفهایم ......
از این همه مقاومت بی فایده در برابر
خواسته های نامعقول دیگران .......
از این به بعد این منم که همیشه کوتاه می آیم
تا اطلاع ثانوی هر دفعه نوبت من است ........
راستی خدا ...
دلم هوای دیروز را کرده ...
هوای روزهای کودکی را ...
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد ...
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و
دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را ...
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم
و دلم را شکستند ...
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو ...
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم ...
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا !!!
دلم فردا هوای امروز را می کند ...
ش
قمـــار زندگی را به کسی باختم که
" تک " " دل" را با " خشـــت" برید
جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!
باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت "
که با "خشت" "تک بــُری" نکنند.
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست !
مرا شاد میکند !
لبخند را به دنیایم هدیه میکند . . .
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم !
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز تو این دنیا دوست دارم !
مردانگی ات را
با شکستن دل دختری که دیوانه ی توست
ثابت نکن!
مردانگی را با غرور بی اندازه ات
به دختری که عاشق توست ثابت نکن!
مردانگی را...
زمانی می توانی نشان دهی که
دختری با تمام تنهائی اش به تو تکیه کرده
که دختری با تکیه به غرور تو ، به قدرت تو
در این دنیای پر از نامردی قدم برمیدارد...
مردانگیت را...
مـــرد باش!
بغضم گرفته وقتشه ببارم
چه بی هوا هوای گریه دارم
باز کاغذام با تو خط خطی شد
خدا این حس و حال و دوست ندارم
باز دور پنجره قفس کشیدم ، دوباره عطرت و نفس کشیدم
قلم تو دست من پر از سکوته ، دوباره از ترانه دست کشیدم
باز خاطرات تو همین حوالیه
حالم همینه و یه چند سالیه
جای تو خالیه
جز تو تمام شهر میدونن حالمو
مثل کبوترم که سنگ آدما شکسنه بالمو
این قلب بی قرار و از تو دارم
این حس انتظار و از تو دارم
اسمت هنوز دور گردنم هست
من این طناب دار و از تو دارم
اسمت نوشته رو بخار شیشه ، دلی که بی تو باشه دل نمیشه
من موندمو یه سایه توی خونه ، میترسم اونم حتی رفتنی شه
اسم های مجازی
تصویر های مجازی
مشخصات مجازی
و در بین این همه چیزهای مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهایی من...
ساكتم...هيچي نيستم!
حتي آنقدرآدم نيستم كه عاشقم باشي؟؟
اما كاش مي فهميدي،من در برابر
هرزه هاي بي احساس اين شهر شلوغ،
فقط يك دختر ساده ي ساده ام...!!!
جسارت می خواهد نزدیک شدن به افکار دختری که
روزها مردانه بازندگی می جنگد اما
شب ها بالشش ازگریه های دخترانه اش خیس است....
هيس،دخترها فرياد نمي زنند!
هيس،دخترها بلند نمي خندند!
هيس،دخترها حقي ندارند!
هيس،دخترها بايدآرام زندگي كنند!
هيس،دخترها بايد درد راتحمل كنند!
دلم غصه دار است.دلم مجرم بی گناه است دلم دیوانه خاطرات است
خاطرات هم برایم تلخ است
کاش شبی ارام بگذرد،ای کاش .....
(مخاطب خاص)
بهتـرین روزهای تـو
× اگـر پـیش از مـن روزی داشتـه بـاشی! ×
آن روزهایـی ست کـه با هم یگـانه شُدیـم
چـون خاکستـر دو سیـگار
در یـک زیـرسیگـاری!
از مـنُ تـو کاری ساختـه نیـست!
زخم، بـا خنجـری که در دل دارد چه کنـد؟
بعضی اوقات دلت گرفته
ولی چیزی واسه نوشتن نداری
یه بغض تو گلوته
ولی دلیلی واسه گریه کردن نداری
یه درد تو دلت داری
اما یه هم درد نداری.........
ϰ-†нêmê§ |