ساخت كد آهنگ

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی… به یاد تو...


یه خونهـ ے تاریک با دلے که شکستهـ
by : x-themes
سطرهای سپید همیشه منتظرند که چیزی از عشق بنویسم، جاده ها چشم به راهند که به سوی آنها برویم و شاخه ای گل سرخ برای افقهای دور ببریم... غروب که می شود حرفهای ما گل می کند، از همه چیز و همه کس حرف میزنیم جز خودمان،و گیسوانی که به کهکشان گره خورده است، تو میگویی زیر ابرهای کبود بزرگ، باران را بهتر می توان درک کرد، و من می گویم دلم برای یک استکان چای و کلاغی که روی دیوار شکسته همسایه می نشست، تنگ شده است... آیا تو هم دلتنگ می شوی؟؟ تا به حال چندبار دلت برای رختهای که ظهر تابستان روی بند آویزان کرده ای، تنگ شده است؟؟؟ برای گریه های دوران کودکی یا کفشهایی که پارسال می پوشیدی چطور؟ من چهار کوچه آن طرف تر کسی را می شناسم، که دلش برای هیچ کس تنگ نمی شود و هرگز از درختهای پیر یاد نمی کند... من هر روز دهکده ای می سازم، با خانه های روزنامه ای، هر خبر تازه ای می شنوم، یکی از از خانه ها کهنه می شود، شبها ماه کنار آینه ام می ایستد و من مثل دیروز کهنه می شوم... سطرهای سپید را که می بینیم ، حرفهایمان را گم می کنیم و زبانمان سنگ می شود، پدرم می گوید اگر هوا از عشق لبریز باشد، تخته سنگها هم ترانه می خوانند، تازه ترین ترانه ات را برایم بخوان، تا من سطرهای سپید را با صدای تو پر کنم. غروب که می شود، هیچ کس دلش برای روزی که به پلک برهم زدنی تمام شد، نمی سوزد، من کنار آینه می ایستم، تا به من بگوید، امروز چقدر به تو نزدیک شده ام!!!(مخاطب خاص)
یک شنبه 30 تير 1392 22:11 |- MaHsHiD -|

غرورمو شکستم واسه چشمات نوشتم ترانه مهربونیو از توی حرفات شناختم

 

دلم میخواد همیشه تو پیشم باشیو فقط تو به یادم باشی بهونه ی منم تو باشی

 

شنیدن صدات برای من یه آرامش

 

در دست گرفتن دستای تو برای من یه خواهش

 

منو بگیر در آغوشت منم میشم برای تو همزبونت

 

تورو خدا منو رها نکن برو ای نازنینم تا جون دارم میخوام به پای تو بشینم

 

قلممو بر میدارمو بر پهنای دل کاغذ مینویسم :

 

فرشته ی هفت آسمون من دردو بلات بجونم

 

 

iju6dn1255wgs8flu8n.gif

 
یک شنبه 30 تير 1392 1:0 |- AMIR -|

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد


 

 

نوشته هايم را مي خواني…

 

 

 

 

 

 و مي گويي: چه زيبا!

 

 

 

 

 

راستي…

 

 

 

 

 

دردهاي آدم ها زيبايي دارد…؟!؟!؟!

 
شنبه 29 تير 1392 23:13 |- AMIR -|

وقتي يه بار ازدوست دخترت يا پسرت ضربه مي خوري درست مثل اين مي مونه که با ماشين بهت زده و داغونت کرده ولي وقتي مي بخشيش درست مثل اين مي مونه که بهش فرصت دادي تا دنده عقب بگيره و دوباره از روت رد بشه تا مطمئن بشه چيزي ازت نمونده{-17-}{-17-}{-17-}{-35-}{-17-}{-17-}{-17-}
 
شنبه 29 تير 1392 22:55 |- AMIR -|

هنگامی که غنچه محبت در قلبم  بشکافد....

بر روی گلبرگهایش نوشته شده که ......

هرگز فراموشت نمی کنم..

          

       

شنبه 29 تير 1392 15:26 |- mohamad -|

هیچ دستی با مهربانی بر دستانم ننشست

هیچ کس با محبت بر سرم دستی نزد.....!

در اسمان هستی حتی خداهم برایم ستاره ای نشان نکرد

شنبه 29 تير 1392 15:3 |- mohamad -|

 یا الله.......

دوستان عزیز.. سامی و مهسا....

گلای همیشه بهار من.. چاکرتون امد

فقط شرمنده که دیر شد

قربونتون برملبخند

شنبه 29 تير 1392 13:52 |- mohamad -|

سلام به همه، خواستم بگم بعد مدتها بالاخره داداش گل دیگمونم اومد به جمع ما پیوست،

من یکی که خیلی خوشحالم حالا دیگه هر سه مون با همیم، هیچیم جدامون نمیکنه تا اخر عمر.

داداش محمدم خوش اومدی عزیز دلمزبان درازی

شنبه 29 تير 1392 13:52 |- MaHsHiD -|

روزی که بدنیا اومدم، گلها آینه بودندو آینه ها خوشبو، پروانه ها بالهایشان رادر گلها

تماشا میکردند و آینه ها شاخه شاخه می شکفتند، روزی که بدنیا اومدم چشمه ها

زودتر از من راه رفتن را آموخته بودند و پرنده ها بیشتر از من طعم تورا میدانستند، من

تورا ندیده نمیشناختم، که کوهها باتو حرف می زدند، من تورا ندیده بودم، که نسیم ها

عاشقانه به دیدار تو می آمدند.

من از هزار توی ازل گذشتم، تو از جاده ملکوت سرازیر شدم و به خیابانهای خاموش

زمین سرازیر شدم، چه بارانهایی زودتر از من آمده بودند چه دشتهایی که زودتر از من

سبز شده بودند، چه آدمهایی که قرنها قبل از من چشم گشودن من عاشق شده بودن،

ناگهان حسرتی بر دلم فرود آمد، با خود گفتم: آه، من دیر آمده ام، خیلی دیر...

سالها پی در پی گذشت، من درمیان رنگین کمانها و غبارهای غلیظ قد کشیدم و گم شدم،

من در قطب شمال غفلت یخ زدم و در جهنم دنیا سوختم و خاکسترم را بادها دست به

دست بردند، من مثل شیشه های یک پنجره فراموش شده شکستم...

شیطان هر روز در شبستان دلم می نشست و فرشته هایی که از سوی تو برای احوالپرسی

می آمدند تمسخر میکرد، افسوس که آنها همیشه دست خالی از نزد من باز می گشتند.

خدایا!!! می دانم دوباره دیر آمده ام، اما از بی تو بودن خسته ام، می خواهم یک شب

بی هیچ آداب و ترتیبی به اتاقت بیایم، برایت شاخه ای گل لاله بیاورم وباتو آشتی کنم و

تو بی هیچ سرزنشی مرا بپذیری، خدایا می خواهم عاشقی دیگر باشم،

اگرچه آخرین نفر باشم!!!!


           asd.jpg

 

جمعه 28 تير 1392 22:1 |- MaHsHiD -|

اگر صدایم کنی، شادمانه بال می گشایم، غصه هایم را در سبدی  می ریزم و پشت در

می گذارم، آنگاه به آسمان خیره می شوم، تا فرشته ها از پله های ستاره پایین بیایند و

مرا با خود ببرند.

اگر همه درختان دنیا مال من بودند، دفتر های بی شماری گرد می آوردم، هر درختی، دفتری

و هر دفتری پر از عاشقانه های من برای تو.

من هیچگاه از دیدن پرنده ها سیر نشده ام و چشمهایم را به روی آفتاب نبسته ام، من

همیشه راه رفته ام، من رودها را بیشتر از کوهها دوست دارم، چون رودها آوازخوانان راه

می روند و یک دم از رفتن باز نمی ایستند، اما کوهها با همه عظمت و ابهت ساکت و ساکن

و سردند...

اگر همه پنجره های دنیا، حتی در دورترین و ناشناخته ترین نقطه این کره خاکی ، مال من

باشند، از قاب رنگین و تازه یا رنگ و رو رفته و فرسوده آنها، فقط تورا نگاه میکنم و جز تو

هیچ چیز و هیچ کس را به چشمهایم راه نمیدم.

اگر به قامت کلماتی که به سوی تو میفرستم نگاه کنی، روز قیامت را خواهی دید، کلماتی

را که رنگ و بوی بهشت دارند، بردار و کلماتی را که تلخ و جهنم گونه اند، به من بازگردان،

من هنوز از درک دامنه تو عاجزم و می دانم که هرگز به قله ات نخواهم رسید.

من برای اینکه بدانم چگونه باید دوستت داشته باشم، سالها باشورو شوق فراوان نزد گلهای

آفتابگردان درس خوانده ام، و برای اینکه بدانم چگونه به تو برسم، سالها در امتداد شنی

ساحل نسشته ام و پیوستن اولین قطره های رود به دریا را دیده ام...

ای خورشید دست نیافتنی من! باور کن به چشمهایت ایمان دارم و اگر چشم در چشمهایم

بدوزی، از هزار شمع زیارتگاه روشن تر می شوم...(مخاطب خاص)

 

              443480_outmuvsg.jpg

 

 

جمعه 28 تير 1392 20:32 |- MaHsHiD -|

                                  

 

از " تـــو " دلـگيـــر نيستــم . . .

 


 

از دلـــم دلـگيـــرم !

 


                 کــــه نبــــودنـتــــو نميتونم صبــــورانــــه تحمـــــل کـنــــم . . .

پنج شنبه 27 تير 1392 16:57 |- MaHsHiD -|

 

 
دلـــــم براے تــو کــه نه, ولـــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده

براے تــو که نه ، ولے برای "مواظِــب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده

براے تـــو که نه ، ولے برای نگاهـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده

براے تـــو که نه ، ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده

راستش !
براے اینها که نه . . . ..

برای خودت .....دلَم خیــلے تَنـگــ شده....
 
                   
پنج شنبه 27 تير 1392 16:48 |- MaHsHiD -|

  بازی قشنگی بود                                                                                              

اما ما قشنگ بازی نکردیم ....                                                                    

قبول کن که هردو باختیم ....                                               

من که "همه" را به تو فروختم ...                

                           و تو که مرا به "هیـــــــــــــــــــچ "فروختی...

 

                                                               

 

آنقدر زمین خورده ام که بدانم...برای برخاست

 


نه دستی از برون

 


که همتی از درون لازم است ...

 


حالا اما نمی خواهم برخیزم

 


می خواهم اندکی بیاسایم

 


فردا برمی خیزم وقتی که فهمیده باشم

 


چرا زمین خورده ام .
پنج شنبه 27 تير 1392 16:35 |- MaHsHiD -|


گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!


به رفتن که فکر می کنی اتفاقی می افتد

که منصرف می شوی…

میخواهی بمانی،

رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!

 این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است

 

بزرگترین حماقت زندگی می تونه این باشه که به کسی که اشکاتو میبینه و بی اعتنا میره ،

برای بار دوم اعتماد کنی ....!

 

درد می کشم،

از این به ظاهر آدمها که نمی فهمند

و خود فکر می کنند خیلی می فهمند

و من آرام نگاه تلخی می کنم،

لبخند تلخی می زنم

و آرام درد می کشم،

سکوت می کنم....سکـــــــــــــــوت !!!

چهار شنبه 26 تير 1392 15:26 |- MaHsHiD -|

این روز هــــا عجیـبــــ سمر شده امــ


 مهــند من


 حتی اگر با نهـــالتــ جلوی چشمان خودمـ همــ عشق بازیــ کنیــ


 باز با یک لبخندتــ خر میشومـــ


 دیگــر چیزی برایــ از دست دادنــ ندارمــ


 منــ تو را از دستــ داده امـــ ...

 

 

عكس هايي كه جايي نديده ايد/lovefarsi.lxb.ir

 

چهار شنبه 26 تير 1392 14:46 |- MaHsHiD -|

 

مدتهاست به دنبال کوچه ای میگردم پر از عطر نفسهای تو، مدتهاست که تو را

در خوابهای روشن کودکی ام جستجو میکنم کنار خاطره های شیرین زندگی ام

لای صفحه سپید دفترم که از یک شب مهتابی لبریز است.

گاهی چه زود گم میکنم تورا ، وگاهی چه دیر پیدا میکنم تورا ، گاهی آرزو میکنم

دوباره مثل کودکی شوم که همبازی اش پروانه های سرگردان و دشتهای بی کران

است. آنگاه شب کنار بوته علفی بنشینم و صادقانه فریادت کنم!!

یادتو

در خیال ابری ام قطرات باران با ترنم نام تو فرود می آیند، شب از نیمه گذشته

و آشوب خیال تو پایان ناپذیر است ، چه زیباست آسمانی که چهره تورا در افق

بی انتهایش ترسیم می کند...(مخاطب خاص )

                          

 

 

چهار شنبه 26 تير 1392 14:38 |- MaHsHiD -|

 


 گاهی کنار پنجره می ایستم و به فردا می اندیشم. فردا.... آه فردا...

فردایی که چون دیروز پنهان است، پنهان در مه. غم غربت را در گلویم خفه میکنم

تا کی واژه امید، قلب سردم را به تپش وا دارد و منادی بهار باشد، تا کی نوید

فردایی روشن را با پرستوی عاشق در میان بگذارد.

می خواهم بگویم از تنهایی، از بی کسی،از غریبی. از غربتی که تمام وجودم را

انباشته و تمام وجودم را. آیا فردا می رسد؟؟؟

آیا فردا می رسد  که اندیشه هایم چون حباب نباشند؛ زودگذر وناپیدا؟؟؟

آه بیا... بیا ای تک سوار سپیدپوش بیا... بیا و اندیشه های بی سامانم را سامان ببخش

و فکر گمشده ام را به جاده خیس عشق بازگردان...

آه لحظه ها، اندکی آرامتر. اندکی آرامتر تا او بیایدو دستهای خیس و نازکم را

در دست بگیرد و با نثار بوسه ای برسر انگشتان لرزانم، نوید آینده ای پرامید را به

من تنهای محزون نبخشد و امیدم دهد به فردایی که می آید.

می آید و مرا با خود به فاصله ها... به فاصله ها می برد....(مخاطب خاص)

 

                                 

 

 

چهار شنبه 26 تير 1392 14:32 |- MaHsHiD -|

 

عزیزم ، نازنینم، خوب من ، هم بغض دیرینه ام، امید لحظه های سرد تاریکی،
چراغ راه تنهایی، گل زیبای صحرای من، در این ساعت که همراه سکوت، خسته شهرم،صدای
خسته قلب من را گوش کن تا باتو برگردم که زیبایم تو با احساس
و الفت آشنا هستی و از جمع ناجوانمردان جدا هستی...

تو چون رنگ شعاعی می روی در بیکران شب و من دنبال تو سردرگم و تنها

میان جاده های سرد می ایستم. تو با شوق و عطوفت می زنی بر برگ گل بوسه،

من از راز و آواز تو محفوظم، تو چون موج صدایی نغز میپیچی به گوش شب و

من چون بوف کوری در شب تاریکی به دنبال صدایت راه می پویم...

توچون روحی میان باغهای شاد می گردی و من رعد تورا در یاد سبز می جویم،

توچون عطر دل انگیزی می آمیزی به جان گل و من عطرت ز گلبرگ

لطیف یاس می بویم.

توچون الماس لبریزی از برگ و رنگهای ناب و من رنگ وجودت را نیک می دانم.

توچون یاقوت، قلبی غرق خون داری و من این را از چشمای بلورینت می خوانم.

توچون ابر بهاری، مملویی از هق هق گریه و من با غربت چشمم به جای

چشمهای سخت تو می بارم. تو همچون آیه ای غرق گل و نوری که من در

سینه ام محفوظ می دارم. تو مانند گل سرخی از جام ناب سرخ عشق

می نوشی و من جز جام لبهایت از هر چه جام بیزارم...

تو زیبایی، تو مثل ماه زیبایی، تو چون خورشید گرما بخش و پرنوری،تو همچون

سرو رعنایی، تو لبریزی،تو از اوهام صدای عشق لبریزی، تو در جام سکوت شب،

شراب کهنه فریاد می ریزی، ومن با اینهمه آواز چو جغدی در ته ویرانه ای

تنهای تنهاییم....( مخاطب خاص)

 

   

 

 

 

چهار شنبه 26 تير 1392 14:20 |- MaHsHiD -|

 

در کشاکش شبهای بی ستاره و روزهای ابری چشمانم هنوز دنبال اثری از تو میگردم،

نشانه ای که مرا رهنمون کند و به سوی آنچه که باتمام وجود آن را می طلبم از حصار

تنهاییم که بیرون می خزم، سرما تا مغز استخوانم پیش می رود و چنان سردم می شود

که گویا هرگز گرم نخواهم شد، اما باز هم می خواهم دنبال تو بی نشان تمام شهر

غربت را زیر ورو کنم...

با فشار هر قدم بر روی سنگفرشهای کوچه های خالی از عبور صدای فریاد برفها،

گوشم را پر می کند و ناله وحشی باد دلم را می لرزاند، راه سخت وسرد است

و پرنشیب و من مصمم به یاد گرفتن آن گمشده همچنان می روم...

نمی دانم چه ساعتی از شب است و نمی دانم چقدر از راه را پیموده ام،

اما تاکنون اینجا آسمان آبی است. ستاره ها چشمک زنان به چشمان مشتاق

من لبخند می زنند و ماه با همان چهره صبور و ثابت همیشگی رّد پاهای خسته

مرا بر روی برفها دنبال میکند و من همچنان راه می روم...

در گوشه ای از سیاهی شب پرتویی از مهتاب راه باریکی را به سوی افق روشن

می کند و من با تمام وجود به سوی دشت نقره فام مهتاب می دوم...

اینجا چقدر گرم است و چقدر روشن و روی برفها چه رّد زیبا و درخشانی تا طلوع

خورشید کشیده شده است، رّد پایی از عشق که مرا تا کلبه نور می برد...

 


برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: 1676465_zqt3m_7287.jpg
مشاهده: 63922
حجم: 70.8 کیلو بایت                                                         

 

چهار شنبه 26 تير 1392 14:6 |- MaHsHiD -|

سلام عزیز دلم واقعا ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم داداش گلم

خدا منو نبخشه که تورو ناراحت کردم خیلی خیلی خیلی دوستت دارم گلم

دیگه تنهات نمیذارم قول میدمخجالتی

چهار شنبه 26 تير 1392 13:52 |- MaHsHiD -|

اومدم بگم ما خوبیم.داریم بهتر  هم میشیم فقط همین

چهار شنبه 26 تير 1392 1:11 |- AMIR -|

 جان عزیزت تا اخرشو بخون

و اکنون زندگی روز به روز جهنم تر میشود.روز به روز با زندگی ساختیم و بزرگ شدیم .گفتیم بزرگ میشیم یادمون میره چیزی که همه یادمون دادن. خب ما هم منتظر مونیدم بزرگ بشیم تا  شاید فردای امروزم بشه روزی که ارزوشو داشتیم.امروز 10 سال از اون روز گذشته و من همون جا نیستم.فکر نکنین بهتر شده و جلوتر رفتم.نه عزیز من مطمئن باش عقب تر رفتم ولی باز مهم نیست.بالاخره یه روز درست میشه.فوق فوقش هم نشد دیگه مجبورم به حرف یه عزیز اکتفا کنم اینجا..اون عزیز کنارنون وایی بود که من درباره ی مشکلات بهش گفتم ولی جوابی بهم داد که حال کردم.شما حدس میزینین؟؟؟گفت  نگران نباش داداشم اینا همش مال 100 سال اوله بعدش درست میشه.ولی خب میترسم اون دنیا هم درست نشه ولی خب خدا که مثل ما ادما بی معرفت نیست.مطمئنا تو همین دنیا درستش میکنه.ولی شاید وقتی که خودممون بخوایم و بخاطرش بجنگیم.همه این حرفا رو زدم و خیل حرفای دیگه رو دلم میخواست بزنم واسه اینکه امروز خراب خرابم.دیوونه شدم.دوستانی که دارین این مطلبو میخونین اگه توجه کنین اینو وبلاگ من و اجی گلم مهسا و  داداش عزیزم محمده.امروز که دار مینویسم تو این ساعت خیلی وقته از محمد خبری ندارم.مهسا هم همین الان تو یاهو بود خیلی از همه چی خسته بود وخراب بود حالش جوری حرف زد که کلی نگرانش شدم الان هم فکر کنم بلایی سر خودش اورده هر چیز زنگ میزنم اس میدم جواب نمیده  خیلی راحت دارم میحرفم ولی تو دلم اشویه.شاید بهتره امثال ما بمیریم تا خوشبخت ها راحت تر زندگی کنن.شاید باید بمونیم ما هم خوشبخت بشیم و هزار فکر لعنتی دیگه که داره منو مهسا رو میکشه.بهش گفتم دیوونه تو فقط مال خودت نیستی که داری میری.گفتم وابستگی منو چیکار میکنی  دیگه ج نداد .دوستان شاید این اخرین پست این وبلاگ باشه.اصلا منم بریدم دیگه.تا فردا مهسا خب شدو  همه چی درست شد و برگشت میام یه پست جدید میزنم تو وبلاگ اگه هم نیومدم نم میرم خودمو خلاص میکنم.اگه فردا تا اخر شب پست زدم یعنی همه چی درست شده.ولی اگه فردا نزدم منتظر پس فردا نباشید.بدونید همه چی تموم شده و شاید محمد بیاد پست بزنه.ولی اسم این وبلاگو بدین به همه تا اگه نیومدم که همه بدونن بدبختی و وفاداری به کسی که دوستش داری و جای خواهر بزرگته یعنی چی.یجور خودمو مقصر میدونم.فکر نکین بلوف میزنم من 1 بار خودکشی کردم.از کسی و چیزی نمیترسم.جریان این داستان خیلی مفصله و سر هیچی نیست.مطمئن باشین خیلی خبرا هست.خیلی دوستتون دارم.کوچیک همتون سامی بای

 

سه شنبه 25 تير 1392 1:16 |- AMIR -|



  حواست هست خدا ... ؟

 

 

 

صدای هق هق گریه ام  

 

  از همون گلوئی در میاد که 

 

تو میگفتی از رگش بمن نزدیکتری ...

 

 

گاهی نگاهی

گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی

از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی

گاهی اگر در چاه مانند پدر آه!

اندوه مادر را حکایت کرده باشی

گاهی اگر زیر درختان مدینه

بعد از زیارت استراحت کرده باشی

گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا

آینیه ای را غرق حیرت کرده باشی

در سالهای سال دوری و صبوری

چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی

حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند

گاهی نماز را امامت کرده باشی

یا در لباس نا شناسی در شب قدر

از خود حدیثی را روایت کرده باشی

یا در میان کوچه های سرد و تاریک

نان و پنیری و عشق قسمت کرده باشی

پس بوده ای و هستی و می آیی از راه

تا حق دل ها را عایت کرده باشی

پس مردمک های نگاه ما عقیمند

تو بودهای بی آنکه غیب کرده باشی!


دل من

بیچاره من ! به هر چه رسیدم سراب بود افسوس هر چه نقشه شیدم  برآب بود عمری به انتظار نشستم ولی چه سود وقتی آمدی دل من غرق خواب بود دل هر چه داشت در طبق بی ریایی اش نذر سلامتی گل آفتاب بود سرما ربود غنچه ی عشق دل مرا وقتی که آفتاب رخت در حجاب بود چشم سفید شد به در! امروز هم سوال دلم بی جواب بود


میهمان و ستاره!

آنگاه که میهمان دارید به یاد ستارگانی باشید که سالها پیش مرده اند.

زندگی.............؟

زندگی یعنی : بخند هر چن که غمگینی ببخش هر چن که مسکینی ..فراموش ک هر چن که دلگیری.... این گونه بودن زیباست هر چند آسان نیست!!

نردبان دل

نردبان دلم شکسته است. میشود برای من کمی دعا کنی؟؟ یا اگر خدا اجازه میدهد کمی بجای من خدا خداکنی؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راه خسته و شکسته است میشود برای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق باو فا کنی؟؟

دل بستن

دل بستن مثل سنگ انداختن توی دریاست و دل کندن مثل ژیدا کردن همون سنگ است.


تنهای

میشه تنها ای بازی کرد. میشه تنها ای خندید میشه تنها ای سفر کرد .اما نمیشه تنها ای رو تحمل کرد.

وسیعترین

در وسیعترین تالار خاکستری سرنوشت نباید به نقطه کور آن فکر کرد زیرا که داور تقدیر مهربان ترین مهربانهاست

دو شنبه 24 تير 1392 4:7 |- AMIR -|

 

حسرتها

خدا ازم پرسید میخوری یا میبری ؟

گفتم میخورم از کجا باید میدونستم لذتهارو میبرن حسرتها رو میخورن!

 

بهترینها

همیشه داشتن "" بهترینها "" به آدم غرور خاصی میده .من مغرورترینم، چون تو بهترینی.

شاید

شاید آنروز که رفتم یاد تنهایی کنی .

من همان تنهاییم . یادت نره یادم کنی.

زخم دل

زخمی بر پهلو دارم که زمانه برآن نمک میپاشد و من پیچ تاب میخورم و همه بر این گمان اند که من میرقصم..............

کوچه مهتاب

شاعر از کوچه مهتاب گذشت لیک شعری نسرود نه که معشوقه نداشت نه که سر گشته نبود سالها بود دگر کوچه ی مهتاب خیابان شده بود.....!

شیشه ای دل

شیشه ای میشکند یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست ؟ آن یکی میگوید :شاید این رفع بلاست!! دیگری میگوید شیشه پنجره را باد شکست.. دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت!! غصه ام را نشنید از خودم پرسیدم : وای که از شیشه پنجره کمتر بودم؟

دوستی های واقعی

دوستیهای واقعی مثل صبح میمونن نمیشه تمام روز داشتشون ولی مطمنی که روز بعد، هفته بعد، ماه بعد، سال بعد......... و تا ابد هستند!

دریا و ساحل

هر از گاهی دریا هوس می کنه به ساحلش سری بزنه مهم نیست ساحل تحویلش بگیره یا نه همه اثبات وفاداریه دریاست!

دوستی

دوستی رو از زنبور یاد نگرفتم که وقتی از گلی جدا میشه میره سراغ گل دیگه دوستی رو از ماهی یاد گرفتم که وقتی از آب جدا میشه میمیره.

ردپا

شگفتا! ردپای دزد دهکده ی ما بروی برف ،چقدر شبیه چکمه های کد خداست!!!

بازم مهر

باز پاییز است ،

اندکی از مهر پیداست،

حتی در این دوران بی مهری باز هم پاییز زیباست،

مهرت قشنگ،

منبع وبلاگ دلنوشته های عاشقانه دوست خوبم امید

دو شنبه 24 تير 1392 4:1 |- AMIR -|

و هیچکس نفهمید که خداوند هم تنهاییش را فریاد میزند

قل هو الله احد ♡

 

از همه دنیا بریدمدیگه میرم برنگردماز کس و ناکس کشیدمباز به هیچ کسی بد نکردم

شب به شب یادت میوفتمپس همین شب هارو عشقهخدا هم مثل دل مناین دل تنها رو عشقه

ای خدا تنها تو از دردم خبر داریمن که میدونم منو تنها نمیزاریای خدا درد منو تنها تو میفهمی

تو خودت تنهایی و تنها رو میفهمی

عاشقی کردم و موندم کسی با من راه نیومد♥به شبای یه ستارم لحظه ای هم ماه نیومد

هر کی یک روزی جدا شدبا رقیبام هم صدا شدهر کی یک روزی جدا شددل من باز بینوا شد

دیگه هیچکس رو ندارمخدا جون تنها تو موندیولی ای کاش دستمو بهاون که رفته میرسوندی

اما من حرفی ندارمهر چی قسمت باشه عشقهاگه خونت دل خونهتو دلم غم باشه عشقه

دردمو کاش جزتو به هیچ کی نمی گفتمدستمو میگیری صد بارم که میوفتم

خانه افتادم منو دنیا ولم کردهاون که رفته کاری کن تا زودی برگرده

 

ای خدا تنها تو از دردم خبر داریمن که میدونم منو تنها نمیزاریای خدا درد منو تنها تو میفهمی

تو خودت تنهایی و تنها رو میفهمی

♥♡

دو شنبه 24 تير 1392 3:7 |- AMIR -|

دستانم را میگیریم و میگویی گل یا پوچ؟
در دلم میگویم فقط دستانت.......
 
 
هزاران دست هم به سویم دراز شود! پس خواهم زد.
تنها...
تمنای دستان تو را دارم....
 
 
این روزها خیلی چیزها دست من نیست...مثل دستهایت...!
 
 
 

* Your heart *

If you are not sure which way to go…

Ask your heart, your heart will know.

When your mind doesn’t know what to say…

Your heart will find a way…

When you can’t see the finish line

When your dreams seem hard to find…

Know that you know the way.

Your heart will lead you there one day

جمعه 21 تير 1392 15:57 |- AMIR -|

این پست رو حتما بخونید

بقیه در ادامه ی مطلب

 


ℭoη†iηuê
دو شنبه 18 تير 1392 15:0 |- AMIR -|

ای محبوبم

به من نگاه کن و ببین چه در مانده ام افریدی.متاعی که روی دست افرینش مانده است.وجود معلولی که

این گوشه و ان گوشه مارا دارد.وجودم ماتم خودم  بس نبد که دیگران هم بر ان ماتم بگیرند!!!؟؟؟

تعفن بودنم زندگی را بر همه تلخ کرده،تو بگو چگونه هم خود،هم دیگران را راحت بسازم؟؟

روزگاری نه چندان دور،ضمیه عشق در زمین وفابه پا کرده بودم و اسمانم تک ستاره و زمینم یک قبله

بود.دلم را روشن از پرتو عشق یار و وجودم را گرم از محبت او وشبهایم را سراسر انس با دل و چشم به

انتظار امید اینده بود.

خودم یه دنیا شده بودم بیرون از دنیا مردم.هیچ نمیدیدم و جز به جهان خویش نمی اندیشدم. اما از کید

فلک غافل بودم ان گاه که دست تظلم نهان نو رسیده عشق را بر کند و مرا بی هیچ دمین گیرایی،در

اسمان حیرانی رها کرد،ریشه هایم خشکید. دست ستمگر مرا از باغ ارزو براور و غنچهایم را پرپر کرد.

شور زندگی در من افسرده و کنون حتی این وجود خشکیده و افسرده را خاک برای دفن هم باز پس نمی

گیرد و طوفان هم به نابودیش نمی سپارد چه کنم از این همه حیرانی؟؟؟

خدای من چه سخت بود زمانی که با چشم درون مردم را دیدم و دانستم که چه فریبکارند و دغل باز. دیدم

که کسی نیست تا ابی بر اتش ولی نشاند ،کسی نیست تا رخم کشنده نامردیها را به مرهم لطفی شفا

دهد. هر که داریم، دیدارش سوز دردی بود هر چه شنیدم نیزه غمی بود و هرجا که رفتم جهنم سوزانی

بود،با هر که نشستم دشمن جانم بود و اینک ارزو دارم بگریزم و تنها شوم.

دیگران اکنون مرهم درد نمی خواهم.می گریزم از دروی که بر دردی افزاید ،با انکه می سوزم در اتش ولی

دیگر اب از دست این مردم نمی خواهم،زندگی که خواری و ذلت باشد مردن رهایی ان است.Frown

 

دو شنبه 17 تير 1392 20:51 |- MaHsHiD -|

 

کاش می دانستی چقدر دلم بهانه ی تو رو میگیره هر روز

کاش می دانستی چقدر دلم هوای با تو بودن کرده

کاش می دانستی چقدر دلم از این روزهای سرد بی تو بودن گرفته 

کاش می دانستی چقدر دلم برای ضرب آهنگ قدمهایت

گرمی نفسهایت ، مهربانی صدایت تنگ شده

 کاش می دانستی چقدر دلواپس تو ام 

کاش می دانستی چقدر تنهام ، چقدر خسته ام 

 و چقدر به حضور سبزت محتاجم 

و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم

تو هم به من فکر می کنی؟

 

 


بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده

بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون

از آدما  فراری ، از عاشقا گریزون

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

 

آرام باش عزیز من

آرام باش

دوباره سر از آب بیرون می آوریم

و تلألو آفتاب را می بینیم

زیر بوته ای از برف

که این دفعه

درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود

 

چیزی به فرو رفتنم نمانده ، چیزی به تمام شدنم نمانده ،

 

 در سایه سنگینی که بر روی زندگی ام افتاده ، وزش نابودی را می بینم

 

دو شنبه 17 تير 1392 21:17 |- AMIR -|

موهام تراشیده شدن...ازم خجالت نکشی...

دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی...

 

روزای سختمون گذشت،۲ساله این روزو میخوام...

تو تک تکه ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام..

 

چقد شلوغه کوچتون...اون کیه میخنده باهات؟؟!!!۱

چرا اسمتو میگه؟چه نسبتی داره باهات؟؟

 

اون کیه دست دادی باهاش؟حرف منو بهش نزن...

چقد عوض شدی گلم....راستی چقد میاین به هم.....

منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥

 

 

دو شنبه 17 تير 1392 21:8 |- AMIR -|


 

آه خدایا

وقتی که گرفته و غمدار است ،وقتی همه ی دوستان دوشمنند ،وقتی خانه زندان است ،وقتی مرگ

زندگی است و از تو گریزان ،وقتی سوختن تنها علاجش ساختن است ،وقتی دوست داشتن پایانش

شکست و از یاد بودن است.

وقتی عمق همه نگاه ها یک لجنزار متعضن است،وقتی در ورای هر حرفی،نیش یک افعی کشنده

است،وقتی در همه راه ها چاه پنهانیست ،وقتی اسمان بالای سرت سیاه از دود دلها گرفته است.به چه  

می توان خود را دلخوش ساخت؟؟؟

ناامیدانه به سوی تو نگاه دوخته ام تا که بار دیگر دستم را بگیری و از این ظلمت خلاصی ام دهی برای او  

،ای خدای من بهترین ها را بخواه  تمام خوشی هایش به او   ارزانی کن و غمهای زندگی اش را بر من روا

کن .که با جسم و روحم امیخته ست.ای کاش می دانستم چه زمان مرگم خدا می رسد. ان وقت هر انچه  

دردل داشتم اول به انها که مرا به وجود اورده اند می گفتم و سپس به اونی که شادی زود گذر را من

گرفت. انگاه اسوده تسلیم مرگ می شدم.اما هیهاست که چنین نیست.چه می شد ای خدا که به من  

جسارت و گستاخی ارزانی می کردی ،شاید در ان هنگام می توانستم بدون ترس انکه هراسی از اوردن  

ولی داشته باشم ار خود دفاع کنم.

این زبان را از من می گرفتی و به جایش شهامت سخن می دادی. اگر ترس از عذاب دورزخ تو نبود اگر یقین

می یافتم به سبب هتک حرمت مغضوب درگاهت نخواهم بود ان وقت........ چه می کردم!!!؟؟؟

خط می کشیدم بر عاطفه و خود را از زنجیر انها ازاد می ساختم. خشمگین مشو یرا خود خوب می دانی  

که این بنده حقیرت قادر نیست و نا توان است.بازهم در این غروب اغاز شده ابلیس در من رخنه کرده است  

و وسوسه ام ساخته که لب به کند بگشایم اما ای محبوبم تا ترا دارم از ابلیس وحشت نخواهم داشت

 

خوب می دانم که در اشتی تو همیشه به رویم باز است.

دو شنبه 17 تير 1392 18:23 |- MaHsHiD -|

 

مون بده ای دله عاشقم اون واسه تو عشق نمیشه
ای دلم
صداقتش هنوز واست سواله کنار تو بمونه


اون محاله
امون بده بزار فراموش کنم شعله ی عشقمونو
خاموش کنم
اون همدم تنهاییات نمیشه موندنی نیست فکرتو نیست
همیشه
نزار که عشقت پای اون هدر شه نزار واست عاشقی
دردِ سر شه
اگه لیاقت تورو نداره غصه نخور
خدا هواتو داره

نکن به چشمای سیاهش عادت غصه نخور شاید نبوده
قسمت
اون مرهم درد ِ دلت نمیشه باتو نیست فکرتو نیست
همیشه
به کی بگم درِ دلم رو از کی باید ناله کنم خدا به
.داد
من برس
من دارم دِق میکنم
من دارم دِق میکنم
دارم دِق میکنم

نزار که عشقت پای اون هدر شه نزار واست عاشقی
دردِ سر شه
اگه لیاقت تورو نداره غصه نخور
خدا هواتو داره

 

 


یه دردایی تو این دل هست که گهگاهی نفسگیره
من احساساتم و کشتم

دیگه گریه ام نمی گیره
یه وقتایی دلم تنها میشینه کنج تنهایی
می بینم گاهی اشکاشو
گونه ام خیس ِ یه وقتایی

یادمه هر روز برای عشق تو قسم می خوردم
وقتی با گریه تو گفتی
مسافرم
عشقم میمردم
از همون لحظه دیگه خنده روی لبام نمیاد
چرا دنیای دیوونه
اون همش فاصله می خواد

یه وقتایی چقدر ساده تو این تنهایی گم میشم
چقدر راحت تو این روزا
اسیر درد و غم میشم
.
یه وقتایی دلم می خواد تو آـغوش خدا باشم
برم در دلم شاید
تو این تنهایی پیدا شم.

یادمه هر روز برای عشق تو قسم می خوردم
وقتی با گریه تو گفتی
مسافرم
عشقم میمردم
از همون لحظه دیگه خنده روی لبام نمیاد
چرا دنیای دیوونه
اون همش فاصله می خواد

 

 

 

چهار شنبه 12 تير 1392 22:28 |- AMIR -|

 

 

 

میدونم تنهایی از دلم جدایی
بیا کنار من بشین
میدونم دل تو همیشه با منه
اینو تو چشام ببین
کنارت ارومم تویی عشق و جونم
به تو وابسته شدم
به یادت میمونم از عشقت میخونم
به تو دل بسته شــــــــــدم

هر جای دنیا باشی بازم مال منی
تو پناه منی اروم دلمی
تو خلوت شبای اروم کنار منی
ارامش منی مرهم دلمی

 

 

♫♫♫

♫♫♫

بگو که میمونی کنارم ارومی
تویی تموم دنیام
انگار همین دیروز کنار من بودی
بگو که تو منو میخـــــــوای

هر جای دنیا باشی بازم مال منی
تو پناه منی اروم دلمی
تو خلوت شبای اروم کنار منی

ارامش منی مرهم دلمی


 

 

 

یکی اینجا تو این خونه همه شبهاشو بیداره
روزای عمرشم بی تو
به پای گریه میزاره


یکی که بی تو افسرده ست نمی تونه که تنهاشه
دوست داره
مگه میشه بهت بی اعتنا باشه
خدا چقدر دلم گرفته دیگه نایی ندارم
کی میشه منم بمیرم
طاقت موندن ندارم
خدا چقدر دلم گرفته دیگه نایی ندارم
کی میشه منم بمیرم
طاقت موندن ندارم
♫♫♫
هنوز دلواپست میشم ولی تو سرد و مغروری
برات اصلا مهم نیستم
چقدر از حس من دوری
سکوته خونه سنگینه دارم بدجوری له میشم
ولی بازم به
عشق تو
حریف فاصله میشم
دلم می خواد که برگردی چقدر این رابطه سرده
یه چیزی مانعت میشه
بگو کی عاشقت کرده
بگو تکلیف و روشن کن چرا اتز دیدنم سیری؟!
تورو از وقتی می شناسم
همش درحال تغییری

یکی اینجا تو این خونه همه شبهاشو بیداره
روزای عمرشم بی تو
به پای گریه میزاره
یکی که بی تو افسرده ست نمی تونه که تنهاشه
دوست داره
مگه میشه بهت
.بی اعتنا باشه
خدا چقدر دلم گرفته دیگه نایی ندارم
کی میشه منم بمیرم
طاقت موندن ندارم
خدا چقدر دلم گرفته دیگه نایی ندارم
کی میشه منم بمیرم
طاقت موندن ندارم

 

 

چهار شنبه 12 تير 1392 22:14 |- AMIR -|

 

  امروز یه روز خیلی دردناک بود واسم پناه بردم به خاطراتتم تموم خاطره هام فقط همین پیاماست. هر رنگش برای یکیه شاید خاطراتشو پیدا کنه...


دلهای پاک خطا نمیکنند سادگی می کنند و امروز سادگی پاک ترین خطاهای دنیاست.


وقتی تنهاییم دنبال یه دوست میگردیم وقتی پیدایش کردیم دنبال عیب هایش می گردیم و وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایش می گردیم و باز تنهاییم...


به سلامتی هر کی زدیم رفت!! بزنیم به سلامتی غم شاید اونم رفت!!!


وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت فهمیدم گاهی هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است.

 

زمانه بی رفیقان سخت و تلخ است دل بی دوست گویی پر زدرد است. خوشا با دوستان یک جا نشستن که دنیا بی رفیقان مثل قبر است...


نخواهم گل که گل بی اعتبار است تمام عمر گل فصل بهار است توراخواهم از گلهای عالم که بوی تو همیشه ماندگار است.

 

دلتنگم مثل مادر بی سوادی که دلش هوای بچش کرده ولی بلد نیس شماره بگیره...


بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش بنویس تا بدونه عمرمو میدم براش


به سلامتی دوست خوبی که مثل خط وسط جاده است تکه تکه میشه ولی بازم پا به پات میاد!!!


کنار خاطره ام بمان اگر نباشی دلم که هیچ, دنیایم هم تنگ می شود.


می نویسم دفتری با اشک و آه, در شبی تاریک و غمگین وسیاه , می نویسم خاطرات از روی درد تا بدانی دوریت با من چه کرد.

 

به من گفت برو گورت را گم کن و حالا هرروز با گریه دنبال قبر من میگردد!!! کاش آرام و پیش خودت زیر زبان می گفتی زبانم لال...


دیگر از وفا می ترسم... چند روز پیش سگ گله را با گرگی دیدم!!!


غمگینم مثل عکسی که در اعلامیه ترحیم... که حتی لبخندش دیگران را می گریاند...


هنوز رو خاکیم کسی یادمون نمی کنه وای به روزی که خاکمون کنند...


اگر خاطر کسی رو نتونستی از خاطرات پاک کنی بدون که همیشه تو خاطرشی.

 

غروب عاشقان رنگش طلاییست. گرچه آخرش مرگ و جداییست...


گر بپرسند آخرین نفست به یاد کیست گویم: به یاد کسی که بی وفایی در ذاتش نیست.


نگه داشتن عشق مثل نگه داشتن آب تو دست است. فکر میکنی تو دستاته اما وقتی دستاتو باز میکنی می بینی هیچی ازش نمونده  جز خیسی خاطرات...


____ _____ ______________ گاه میتوان برای عزیزی چند سطر سکوت یادگار گذاشت تا او در خلوت خود هر طور که خواست آن را معنا کند.


یادته زیر گنبود کبود دوتا رفیق بودن و کلی حسود؟؟؟ تقصیر همون حسودا بود که حالا " یکی بود و یکی نبود"

 

 

زندگی را اشکی بیش نمی دانم, پس بگذار با اشک چشمانم بنویسم دوستت دارم !!!

 

دلتنگ تو امروز شدم تا فردا , فردا شدو باز هم گفتی فردا...

امروز دلم مانده و یک دنیا حرف, یک هیچ به نفع دل تو فردا...


دوستی حدیث عشق است و جدایی رسم طبیعت ولی به یاد هم بودن هدیه معرفت است.

 

لباسهایم که تنگ میشد می بخشیدم به دیگران ولی حالا دل تنگم را کسی هست؟؟

 

کلافه ام .... مانند مادری که دلش آغوش فرزندش را میخواهد اما دست ندارد.

 

عطرهای خوب, شیشه خالیشان هم بعد سالها بو میدهد مثل جای خالی تو...

 

به سلامتی کسی که آنقدر یاد شیم که یاد خدا بودیم نصف بهشت مال من بود.

 

ای بی وفا رسم وفا از غم نیاموزی چرا؟؟ غم با همه ی بی رحمیش هرشب به ما سر میزند.

 

ندیدن در مرام ما فراموشی نمی باشد. وفا این است که هر لحظه تورا در خاطرم دارم....


میگن به یار هر کی بخوابی خوابشو میبینی میمیرم برات تا همیشه ببینمت.


برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما " یادت روشنم میدارد"


بهای دوست نه به زیبایی اوست نه به دارایی اوست تنها به وفاداری اوست.


با زندگی قهر نکن دنیا منت هیچکس را نمیکشد.


اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.

 

خداوندا نان را ازتو میخوریم وفرمان را از شیطان میبریم مارا ببخش...


مناجات شخصی با خدا: خدایا گناهم را نادیده بگیر همانگونه که دعاهایم را نشنیده گرفتی.!


شما که غریبه نیستید دیگه با عروسکام بازی نمیکنم بزرگ شدم برای خودم عروسکی شدم آنقدر که بازیم دادند...


تو کل زندگیم فقط یه اشتباه کردم و اونم تکرار اشتباهاتم بود.


به سلامتی پسری که وقتی تو خیابون یه دختر نازو خوشگل میبینه بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه اگه اخرشم باشی انگشت کوچیکه عشقم نیستی..

 

 چه آسان تماشاگر سبقت پانیه هاییم و به عبورشان می خندم. چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ می کنیم و چه ارزانبه اخمی می فروشیم, لذت با هم بودن را چه زود دیر میشود و نمیدانیم که فردا می آید و شاید ما نباشیم.

 

کی بود به رعنایی ما... کی شد به رسوایی ما.... دمت گرم خدا

 

انگار داروخانه هم می داند زخم خورده ایم که همیشه باقیمانده پولمان را چسب زخم می دهد.

 

یقین داشته باش روزی پروانه می شویم. بگذار روزگار هر چه میخواهد پیله کند.


بهترین دوست خواهی بود, حتی اگر سختی راه, چشمانت را از من دور کند و بهترینی حتو بارانی اگر طنین صدایت بگوش من نرسد.

 

فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی انسانها کافیست به نگاه او میسپارمت...

 

اونی که واقعا تورو دوست داره به ساز آرام بودنت کفایت میکند و هرگز از تو نمیخواهد رقاصک سازش باشی.

 

نعمتهای آسمان همیشه برف وباران و نور نیست, گاهی خداوند دوستانی را برما نازل میکند از جنس آسمان به زلالی باران, به سفیدی برف و روشنایی نور.


شلوارتم از نوع بی کش که مجبور باشی دودستی نگهم داری.


از چارلی چاپلین پرسیدند: خوشبختی چیست؟ گفت فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر

 

دیگر احتیاجی به احتیاط نیست شکستنی ها شکست هرجور مایلید حمل کنید...

 

خدایا کفر نمیگویم پریشانم چه خواهی تو از جانم. مرا به آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا تو مسولی، خداوندا تو تنهایی و من تنها، تو یکتایی و بی همتا ولیکن من نه یکتایم نه بی همتا فقط تنهای تنهایم...

 

 

 

جمعه 7 تير 1392 17:18 |- MaHsHiD -|


برای من این ساعتها جور خاصیمی گذرند !

 

   نمیدانی

 

   هیچکس نمیداند .

 

   پشت نبودنهای تو

 

   زمان چه بی رحمانه نبضش میزند

 

   تیک

 

   تیک

 

   تیک

 

   نیست

 

   نیست

 

   ... نیست

 

   بعد از تو

 

   هیچ چیز آنقدر تکان دهنده نیست .

 

   که حالی‌‌ام شود

 

   تو هرگز نبوده ای

 

   تمرین تحملی کشنده است


   نیت فراموش کردن

 

   هزار بار تکرار می کنم

 

   نبود

 

   نبود

   نبود

 

   باز یک نفر در درونم لج میکند

 

   و دلش میخواهد که تو بوده باشی

 

   خدااای من !!!!

 

   حتی نوشتنش هم غمگین ترم میکند

 

   تو ... دیگر ... نیستی


             http://upload7.ir/images/13850554973759889941.jpg

 

ديگر دير است!


  خيلی دير!


  برای اينكه يادت بيافتد دوستم داری...


  ديگر دير است!


  برای اينكه بفهمی عاشقم بوده ای


  ديگر دير است !


  و دير يعنی حالا كه با خاطره هايت


  ... بيشتر از حضورت


  خو گرفته ام...

 

دير يعنی حالا

 

  كه آرامم بی تو


  دير آمدی بانو ...!


   من


   سالهاست مرده ام...


             



  نگران

 

  منتظر


  تنها


  عصبانی


  بهانه گیر


  همه ی اینها من هستم !


  کمی آرامم کن


  فقط کمی ...

 

             

 

پنج شنبه 6 تير 1392 17:15 |- MaHsHiD -|

مــــــــــــــــــــــــادر...

دندانم شکست ...

برای سنگ ریزه ای که
...
در خوراکم بود !

دردم گرفت ...

نه برای دندانم !

          برای کم سو شدن

                             چشمان مادرم ....!

                    

پنج شنبه 6 تير 1392 17:11 |- MaHsHiD -|

..:: التماس دعا ::..


اسمش علی هست ؛؛ 2 سالشه

طفلی چشم چپش نابینا شده به خاطر تومور چشمی که بد خیمه

دکترا گفتن باید آب زیر چششو بکشیم و    الا ... میزنه به مغزش

و زبونم لال میکشتش و اگه آب زیر چششو بکشن فاتحه ی

رفقا ؛؛ خواهرا ؛؛ برادرا عاجزانه ازتون خواهش میکنم

واسه شفای این طفل معصوم دعا کنید
 
به قرآن راه دوری نمیره ... ممنون میشم اگه همتون باز نشر کنید

 

 

 

                                                                                                          تا افراد بیشتری دعا کنن واسش


خداییش دعا کنید بچه ها و بذارید تو وبتون بعد چند وقت اگه خواستید
پاکش کنید ... خیلی خودخواهیه اگه بخاطر اینکه به وبلاگمون ربطی نداره ؛؛

غمگینه و یا قشنگ نیست نذاریمش ... و یه بچه 2 ساله رو از دعای بقیه محروم کنید


شاید خدا دعاهامون رو برآورده کنه و زندگیه آدم متحول بشه

!!!..... خواهشـــــــــــاً ......!!!

 

چهار شنبه 5 تير 1392 15:47 |- MaHsHiD -|

ϰ-†нêmê§